بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران عزیز سلام عرض میکنم.
گفتمان انقلاب چیزی جز گفتمان فاطمه زهرا(س) که در ایام منتسب به شهادت ایشان هم هستیم. قصه فاطمه زهرا(س) قصه یک نهضت و انقلاب تاریخساز، توحیدی و عظیم است که درست مراقبت نشد، و این که چگونه میشود فرصتها به تهدید تبدیل شوند؟ و بدترین اتفاقات به تدریج علیرغم پیشبینیها و آمادگیها در جامعه بوجود بیاید. بعد از آن ماجراهایی که بعد از پیامبر اتفاق افتاد و درگیریهایی که پیش آمد و اعتراضات ایشان و بعد بیماری ایشان، و صدماتی که خوردند یک وقتی یک جمعی از خانمهای مدینه به عیادت ایشان رفتند. «کَیْفَ اَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِکِ یَابْنَةَ رَسُولِ اللهِ؟» از ایشان حالشان را پرسیدند که حالتان چطور است و این درد و فشار و ناراحتیهایی که داشتید بهتر شدید؟ نشدید؟ حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند درد من این چیزهایی که میگویید نیست، مسئله جسم و حتی جان من نیست از حال من پرسیدید «اَصْبَحْتُ وَاللهِ عائِفَةً لِدُنْیاکُنَّ» به خدا قسم حال من را پرسیدید به شما میگویم بیرغبت به کل دنیا شما هستم هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که بتواند هدف من باشد من هیچ هدف دنیوی ندارم هدف مادی و شخصی ندارم. گفتند چطور صبح کردید؟ فرمودند صبح کردم در حالی که همه آنچه که شما دنبال آن هستید من از آن فرار کردم و میکنم و پشت من به آن است. «قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ،» از مردهایتان هم عصبانیام، از مسلمانانی که مسلمانی کردند و نکردند! هم ظاهراً هستند و هم واقعاً نیستند. بعد فرمودند نه این که مردان شما را از قبل نمیشناختم و تجربه نکردم، چرا، «لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ،» من مردان شما را قبلاً دیده بودم و همه را میشناختم، اینطور نبود که نشناخته یک قضاوت پیشینی داشته باشم، مزه کردم بیرون انداختم «وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ.» من خیلی پیگیری کردم که بعد از پیامبر(ص) سر موضع بمانند و رها نکنند همان کارهای قبل از اسلام را این دفعه به اسلام نکنند. من خیلی پیگیری کردم اما چون میفرمایند «بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ» یعنی بیکار نایستادم نگاه کنم! خودم شخصاً برای تبیین مسائل مرزبندی و مطالبه و تلاش زیادی کردم اما دیگر خسته شدم. بعد به خانمها فرمودند که میدانید از چه خستهام؟ میدانید چه چیزی از نظر من قابل تحمل نیست؟ و چقدر زشت است «فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ، وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ، وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الاْراءِ،» آنچه که من را آزار میدهد این درد جسمانی و مسائل شخصی نیست من در این دنیا چیزی برایم اصلاً مهم نیست نه قدرت، نه ریاست، نه شهرت، نه ثروت، هیچی؛ من از این دنیایی که همه دارید دنبال آن میدوید و دست و پا میزنید، به خاطر آن کلاه همدیگر را برمیدارند، دروغ میگویند و به هم خیانت میکنند اصلاً ذرهای برای من ارزش ندارد، همهاش را یک جا به من در سینی تعارف کنند برنمیدارم و نمیخواهم. اینها تعابیر حضرت فاطمه(س) است. اما میدانید چه چیزی من را خسته کرد و به ستوه آورد و نمیتوانم آن را تحمل کنم، چه زشت است کُند شدن تلاشها، آن چیزی که من را خسته کرده، وادادگی است این که دیگر ولش کن مهم نیست! آن چیزی که من را رنج میدهد ضعیف شدن انگیزههاست. «وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الاْراءِ،» سست شدن نیروها، کسانی که دیدیم همه نوع فداکاری حاضر هستند بکنند و بعضیهایشان تا مرز شهادت رفتند وا رفتند و دیگر برایشان مهم نیست چه اتفاقی میافتد؟ فرمودند این من را رنچ میدهد. آن هویت دینی و آن غیرت انقلابی را از دست دادند هرکس سرش توی آخور خودش است. «خَطَلِ الاْراءِ،» یعنی چه؟ فرمودند آن چیزی که من را نگران کرده این است که اندیشهها مضطرب شده است! «خَطَلِ الاْراءِ،» یعنی انگار نمیتوانید درست فکر کنید! مثل این که تهدیدها و فرصتها را درست نمیفهمید و مغزتان درست کار نمیکند؟ تحلیل درستی ندارید که چه اتفاقی دارد میافتد و بعد چه خواهد شد؟ این یکی از جوابهایی است که به خانمهایی که عیادت ایشان آمدند گفتند که ما سر منافع شخصی و قدرت با کسی دعوا نداریم، صحبت بر سر حقیقت و عدالت است. وادادگی، سستعنصری و هرکس به فکر خودش و نداشتن تحلیل درست از صحنه، «خَطَلِ الاْراءِ،» شعور سیاسیشان و شعور دینیشان کار نمیکند، خطر مادی دنیوی برای خودمان نداریم هدف ما تأمین دنیا و آخرت مردم و تأمین آخرت خودمان است و باید مشکلات را، قصورات و تقصیرها را بشناسیم با این که ایشان سانسور شدند هم سخنانشان و هم مزارشان. در عین حال همین مقداری که مانده همه چیز را روشن میکند، این آسیبشناسی انقلابها بعد از پیروزی و بعد از گذشت زمان است.
سخنرانیشان در مسجدالنبی: «أَیهَا النَّاسُ! اعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَةُ(س)...» من را میشناسید؟ فاطمهام «وَ أَبِی مُحَمَّد(ص)...» محمّد پدر من بود، تنها کسی که از ابتدا تا انتها توسط پیامبر اکرم(ص) مستقیم تربیت شد ایشان بود. یعنی ایشان تماماً محصول مدرسه و مکتب پیامبر(ص) است. میفرماید من را میشناسید؟ فاطمهام، محمد پدر من بود. «أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً،» آنچه که میگویم حرف اول و آخر من است، هرچه میگویم و بخواهم بگویم همین است که الآن دارم میگویم. اولاً حرف آخر ما همان حرف اول ماست، ما مبانیمان را عوض نکردیم و نمیکنیم، هرچه اول گفتیم تا آخر اصول ما همانهاست ما خط عوض نمیکنیم. آنچه به شما میگویم شروع و پایان آن یکی است. آن چیست؟ «وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً،» اولاً این که من هرگز حرف مفت نمیزنم، حضرت فاطمه(س) میفرمایند من حرف حساب نشده نمیگویم، کلمهای نمیگویم که در مورد آن نیندیشیده باشم و نتوانم از آن دفاع کنم. «وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً،» هرگز هیچ موضعی نمیگیرم و هیچ رفتاری نمیکنم که بیمعنی و بیمنطق باشد و نتوانم از آن دفاع کنم. - اینها خیلی جملههای قشنگی است، خیلی مهم است- میفرماید من هرچه میگویم و هر کاری که میکنم همه حساب شده و مهندسی شده است. همینطوری کلمهای از روی عصبانیت و از روی غم و غصه و انتقام از دهان من نمیپرد. هرچه میگویم منطقی دارد و هرچه میکنم حساب و کتاب دارد. «أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً،» او و پایان سخنم یکی است. ویراژ نمیروم، تناقض نمیگویم و حرفم را عوض نمیکنم، نمیخواهم شما را فریب بدهم، شفاف و صادقانه به شما میگویم. «وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً،» نه بیجا حرف و سخنی میگویم، کلمهای از دهانم در نرفته و نه هیچ کار بیهوده و یاوهای میکنم. هر موضعی میگیرم و هر کاری میکنم همه حساب و کتاب دارد و حساب شده است. بعد که این را فرمودند آن آیه قرآن را اشاره کردند که «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (توبه/ 128)؛ این که آمد و رفت، پیامی از آسمانها آورده بود «مِنْ أَنْفُسِکمْ...» از خودتان بود. فرشتهای نبود که از آسمان بیاید، از مریخ نیامده بود، ناشناخته نبود، همه شما از کودکی و نوجوانی او را دیده بودید و میشناختید هیچ نقطه ضعفی در او ندیدید اگر یک نقطه ضعف داشت تا الآن آبرویی برای او نمیماند. هیچ نقطه ضعفی حتی قبل از نبوت و بعثت در او نبود. اما نگاهش به شما چطور بود؟ از خودتان بود، مردمی بود، با شما بیگانه نبود، مشکلات شما را میشناخت. «عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ...» نسبت به مشکلات شما بیتفاوت نبود از رنج شما رنج میبرد، شما هر مشکلی داشتید پیامبر بیش از خودتان برای شما غصه میخورد و نگرانتان بود. عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ؛ بر او گران و سخت بود رنجی که میبردید و میبرید. «حَرِیصٌ عَلَیکمْ...» برای شماها حرص میزد – این آیه قرآن است – نه این که شماها را دوست داشت بلکه حریص بود که شماها به حقوقتان برسید و مصالح شما و رشد مادی و معنوی شما تآمین بشود. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» نسبت به شما و مؤمنین واقعاً مهربان بود و ادا درنمیآورد، عاشقتان بود، «رؤف» مهربان بود. «رحیم» یعنی چه، یعنی یک رحمت خاص. «رحمان» رحمت به همه موجودات و همه آدمها حتی کفّار، حتی شیطان. ولی رحیم رحمت خاص است. یعنی ایشان محبّت خاص و توجه خاصی به شما (به مؤمنین) داشت. در واقع ایشان دارد اینجا فلسفه دین را بیان میکنند و همینطور فلسفه دولت را که به مردم چه نگاهی باید داشت. فرمود پیامبر اینگونه بود. نسبت به شماها حریص بود، با تک تک شما رنج میبرد، یعنی ما هم باید اینطور باشیم، رنج مردم رنج ماست، فدای مردم بشویم. حضرت فاطمه(س) میفرمایند رسول خدا فدای شما شد.
در یکی از دعاهای حضرت زهرا(س) در محضر خداوند عرض کردند که «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ...» خدایا از تو چه میخواهم «قُوَّةً فِی عِبادَتِکَ...» میخواهم در بندگی تو قوی باشم، ضعیف نباشم. یعنی در خدمت تو، عبادت و بندگی تو، و مسیر تو باشم، اما قوی ظاهر بشوم نه ضعیف. این خیلی جالب و مهم است. قوی بودن در مسیر حق. مردد بودن، ضعیف بودن، ترسو بودن، آسیبپذیر بودن، زود خسته شدن، به ستوه آمدن، مأیوس شدن، اینها در کار نباشد. فرمودند خدایا من را در مسیر اطاعت خودت قوی کن. فرمودند مؤمن باید قوی باشد. و دیگر این که «وَ تَبَصُّراً فِی کِتابِکَ...» و این که خدایا به من کمک کن وقتی کتاب تو را میخوانم بفهمم و بخوانم، از هیچ آیهای از کلمات تو، از هیچ کلمهای عبور نکنم که درست نفهمم به من چه گفتی؟ «تَبَصًُّر» یعنی بصیرت، یعنی متوجه بشوم تو از ما چه خواستی؟ چه حقیقتی دارد به من منتقل میشود؟ خدایا بینش روشن در کتاب و کلماتت، از کنار کلمات تو عبور نکنم، در تک تک کلمات خداوند درست بیندیشم به من کمک کن. «وَ فَهْماً فِی حُکْمِکَ.» خدایا من به احکام تو عمل میکنم اما من را کمک کن که آنها را بفهمم که این احکام چیست و چرا باید عمل بشود؟ یعنی فهم احکام، عمل به احکام لازم است، اما حضرت فاطمه(س) میفرمایند کافی نیست. خدایا از تو فهم میخواهم، قدرت درست، ظرفیت درست فهمیدن احکام خود را، که این احکام فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، عبادی، اینها برای چه و دقیقاً چه تغییری در ما باید بوجود بیاورد. «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لاتَجْعَلِ الْقُرْآنَ بِنا ماحِلاً...» این هم خیلی تعبیر عجیبی است، اخطار است. میفرماید خدایا کمک کن که قرآن از دسترس من دور نشود که من قرآن را بخوانم اما با قرآن نتوانم رابطه برقرار کنم، قرآن در خانهام باشد ولی از من دور باشد و دست من به آن نرسد! دستم به حقایق قرآنی نرسد! قرآن دارم و ندارم، قرآن میخوانم و نمیخوانم، قرآنی هستیم و نیستیم، خدایا قرآن را از دسترس من دور نکن، رابطهات را با من قطع نکن، رابطه معرفتیات را با من قطع نکن، چون قرآن، کتاب معرفتی است که خداوند فرستاده است. حضرت فاطمه(س) در دعا از خداوند میخواهند که هم بفهمم و بصیرت داشته باشم و هم طوری نشود که قرآن از من فاصله بگیرد یعنی رعایت نکنم و برایم مهم نباشد «وَ الصِّراطَ زائِلاً...» خدایا صراط راه تو و راه حق، راه درست زیستن، سبک زندگی توحیدی، این پل صراط همین دنیاست، این زیر پای من نلغزد و نلرزد، خدایا من را در زندگی کمک کن که لیز نخورم. پایم نلغزد. چون بعضیها فکر میکنند این پل صراط که پل خربگیری هست آنجا، در دنیا هر کس رد شد آنجا دیگر کسی رد نمیشود، فکر میکنیم یک پلی است که اگر اینجا یک مقدار مهارت پلنوردی به دست بیاوریم آنجا خیلی راحت رد میشویم! آن پل صراط همین زندگی ماست، همین الآن روی پل صراط هستیم. امام(ره) میگفت که صراطالله یا پل صراط که میگویند از روی آن عبور میکنید و باریک است و خطرناک است و جهنم زیر آن است، همین الآن روی همان پل صراط هستیم تا وقتی که در دنیا هستیم داریم از روی پل صراط عبور میکنیم. بعضیهایمان همین الآن سقوط کردیم ولی نمیفهمیم. وقتی مردیم میبینیم که کجا افتادیم. خدایا کن این صراط زیر پای من نلغزد. ایشان با آن عظمت میگوید، فاطمه(س) میگوید خدایا کمک کن قدمهایم را درست بردارم که این پل زیر پای من نلغزد. «وَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَنّا مُوَلِّیاً.» خدایا یک طوری نشود که پیامبر در قیامت رویش را از من برگرداند و پشت خود را به من بکند. این را فاطمه(س) میکند. خیلی چیز عجیبی است.
یک وقتی نقل شده که پیامبر(ص) آمدند دیدند حضرت فاطمه(س) مشغول ذکر و فکر هستند و اشک میریزند و گریه میکنند. از ایشان پرسیدند که چرا برای چه گریه میکنی؟ گفتند برای مسائل دنیوی نیست، داشتم به آخرت و به قیامت فکر میکردم، نگران قیامت هستم، پیامبر(ص) فرمودند که برای قیامت و آخرت است گریه کن خیلی سخت است. آنجا یک وقت به فکر نباشی که من پدر تو هستم تو دختر من هستی خداوند طور دیگری حساب میکند، همه ما باید حساب پس بدهیم. یعنی پیامبر(ص) به حضرت فاطمه(س) میگویند که اگر نگران قیامت و آخرت هستی گریه کن، جای گریه دارد خیلی سخت است. ایشان میگوید خدایا در قیامت طوری نشود که پیامبر اکرم(ص) رویش را از من برگردانند و بگویند این چه سبک زندگیای بود؟
یک بحث دیگر، ایشان به زیارت قبر سیدالشهداء حضرت حمزه(ع) رفته بودند، شهید احد، سر مزار شهدا و ایشان برای زیارت رفته بودند. یک کسی سؤال کرد که چرا اینطوری شد؟ اگر نمیشد چه میشد؟ ایشان فرمودند که: «قالَت فاطِمَةُ علیهاالسلام لِرَجُلٍ لَمّا سَئَلَها وَ هِىَ عَلى قَبرِ عَمِّها حَمزَة علیه السلام: اَما وَاللّه ِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلى اَهْلِهِ...» ایشان جواب دادند که اگر در مسئله حاکمیت و حقوق سیاسی درست رفتار میکردند و کسانی که حق حاکمیت بیش از بقیه داشتند به قدرت میرسیدند یعنی مسئله رهبری و خلافت و حکومت بعد از پیامبر «وَاتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیِّهِ...» و اگر پا جای پای پیامبر میگذاشتند همینطور که خودشان توصیه کردند به خدا سوگند «لَمَااخْتَلَفَ فِى اللّهِ تَعالى اثْنانِ» در مورد خداوند در دنیا حتی دو نفر با هم اختلاف نمیکردند. این همه اختلافات دینی، مذهبی، که دو طرف بگویند خدا، دو طرف بگویند دین، دو طرف بگویند فلان، اینها اتفاق نمیافتاد، خدا را مبهم کردند و خدا مبهم شد. افراد مختلف، افراد متناقض بگویند و همه هم بگویند خدا دین، به خدا سوگند اگر بعد از پیامبر درست با مسئله حاکمیت مواجه میشدند لَمَااخْتَلَفَ، هرگز اختلاف نمیکردند؛ فِى اللّهِ تَعالى اثْنانِ، در مورد خداوند حتی دو نفر با هم اختلاف نمیکردند. الهیات هم درست میشد. بعد فرمودند و هیچ خانوادهای از حقش محروم نمیماند و این حالت جنگ و نفرت و کشت و کشتارها مهار میشد چون صلح و عدالت میآمد ولی از این به بعد خون و خونریزی خواهد بود، جهان اسلام گرفتار خون و آتش شد و این ادامه خواهد داشت چون سنگ بنا را کج گذاشتند. اگر رعایت میکردند اسلام همه عالم را میگرفت. تمام جهان بر سر توحید متحد میشدند در تمام جهان، اختلاف بر سر خدا و درباره خداوند حل میشد، همه چیز گفته میشد و به همه سؤالات جواب داده میشد، ابهامات برطرف میشد. یعنی مسئله حق حاکمیت و مسائل سیاسی دخالت دارد در این که حتی دین و الهیات تحریف بشود یا نشود. یعنی اگر دین با سیاست کار نداشته باشد سیاست با دین کار دارد، قدرت، سراغ الهیات میآید و حتی نوع اعتقادات و دینداریها را هم خراب میکند.
فرمایشات دیگرشان در یک جلسه دیگری با خانمهای مدینه، فرمودند که به مردانتان از قول من بگویید مشکلتان با ابوالحسن با علی چه بود؟ نه این که چون ایشان شوهر من و پسرعموی من است، پیامبر هم به این خاطر نبود، یک نقطه ضعف از علی بگویید که بگویید به آن دلیل این اتفاق افتاد. «وَ مَا الَّذِی نَقَمُوا مِنْ أَبِی الْحَسَنِ،» چه چیزی باعث شد که اینطور با کینه انتقام بگیرند و این برخوردها را بکنند؟ «نَقَمُوا مِنْهُ وَاللَّهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ...» ولی من به شما بگویم چه بود؟ به خدا سوگند انتقام دوران پیش از پیروزی را دارند میگیرند. همه باندها و جناحها و قبایلی با هم متحد شدند که در انقلاب و در جنگ و قبل از پیروزی ضربه شمشیر علی را چشیده بودند. بزرگان همه اینها را علی(ع) وقتی که در صف کفار و مشرکین بودند در جبههها و در عملیاتها به خاک و خون کشید، حالا با اسم اسلام انتقام پیش از اسلام را دارند میگیرند. حالا این ضد انقلابها انقلابی شدند ابوسفیان و... همه با هم، حالا همه آمدند انقلابی و متدیّن شدند! انقلابیون پس از انقلاب! رزمندگان پس از پایان جنگ! فرمودند آن زمانی که خطر همه را میترساند چه کسی به سینه خطر میرفت؟ کدامتان جلوتر از علی در شهادتطلبی بودید؟ پیامبر اکرم(ص) در پیچیدهترین وضعیتها چه کسی را در حلقوم خطر و جنگ جلو میفرستاد؟ چه کسی باید بارها شهید میشد؟ چه کسی بود که هر وقت راجع به اسلام و پیامبر سؤال داشتید پیامبر ارجاع میداد که از او بپرسید؟ کدامتان از علی قرآن را بیشتر میشناسید؟ کدامتان بیشتر از او فداکاری کردید؟ دارند شعارهای دیگری میدهند ولی دارند انتقام میگیرند و با شمشیر علی تسویه حساب میکنند! انتقام میگیرد «نَکِیرَ سَیْفِهِ» یعنی تنها عیب علی، شمشیر علی بود. برای این که در بدر و احد و خندق حساب خیلیها را رسید. آمدند تسویه حساب میکنند این دفعه با پرچم اسلام. «وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ بِحَتْفِهِ ...» حضرت فاطمه(س) میگویند میدانید که بعضی از مردان شما از چه چیزی ناراحت هستند؟ از این که علی فرق مرگ و زندگی را نمیفهمد. یعنی هر لحظه بگویند یک ساعت دیگر تو زندهای یا مردی و کشته شدی برای علی، علیالسویه بود اصلاً این عالم و عالم بعد برایش از نظر تکلیف فرقی نمیکرد، اصلاً خبر مرگ برایش خبر مهمی نبود، مثل این بود که بگویند لیوان را از اینجا بردار اینجا بگذار! علی با مرگ اینطوری بود کدام شما اینطور بودید؟ باید از چنین کسی انتقام بگیرند. ضرباتی که از او خوردند «وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ بِحَتْفِهِ» و این که او اصلاً ترس از مرگ ندارد مرگ برای علی بازدارنده نیست، علی خطر نمیفهمد، علی تعداد نیروهای دشمن را در جنگهای زمان پیامبر اصلاً نمیشمارد که آنها چند نفرند ما چند نفریم؟! مُبَالاتِهِ بِحَتْفِهِ، یعنی به مرگ بیاعتنای کامل بود، علی برای شهادت هر لحظه و هر روز آماده صددرصد بود «وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ...» علی در برابر دشمنان خدا و خلق قاطع بود. «شِدَّةَ وَطْأَتِهِ» یعنی چنان محکم بود و بدون این که ذرهای نگران بشود و بترسد چرتکه بیندازد و شک کند، مأیوس بشود، چنان ضربات محکمی به کفر میزد «وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ...» ضربههای مرگبارش و خشم بینهایت او در نبرد حق و باطل. علی برای مسائل دنیوی هیچ وقت عصبانی نشد و نمیشود. ولی سرعدل و ظلم و حق و باطل، سر توحید و شرک، علی تماماً خشم بینهایت است. یعنی در مسائل اعتقادی و سر حق و باطل کوتاه نمیآید، سر مسائل شخصی چرا. خود ایشان هم فرمود به من هرچه توهین کنید و ظلم کنید من به راحتی میبخشم و اصلاً برایم مهم نیست اما اگر به امت اسلام ظلم کنید و به اصل اسلام حمله کنید جلوی همه میایستم. به من هرچه میخواهید فحش بدهید. حتی آن زمان که اواخر حکومت و عمر شریفشان بود که مدتی بعد شهید شد، ایشان به نیروهایشان فرمودند شما از نیروهای معاویه بالاخره شکست خواهید خورد، نه این که آنها بر حق هستند و شما نیستید، برای این که آنها هرچه معاویه میگوید سریع، منظم و دقیق میروند عمل میکنند ولی من هرچه به شما میگویم میایستید با من بحث میکنید. بعد هم به همدیگر پاس میدهید! «تواکلتم» هی توپ را توی زمین همدیگر میاندازید، او میگوید این باید انجام بدهد، این میگوید وظیفه او بود، او میگوید این کارش را بکند تا من بکنم و... حضرت امیر(ع) میگوید شما از اینها شکست میخورید. وضع خراب شده که من را با معاویه مقایسه میکنند، اولین مسلمان را با آخرین مسلمان، فرمود من پس از پیامبر نخستین کسی بودم که «من اول من سجد علی الارض» نخستین کسی که بعد از پیامبر بر خاک سجده کرد من بودم. اینها به زور وقتی شکست خوردند آمدند مسلمان شدند. حالا 30 سال گذشته، من را دارند با این مقایسه میکنند. افکار عمومی، این جهاد تبیین، این که میگویند نسل عوض میشود. میدانید که قضیه کربلا 50 سال بعد از پیامبر است. – حالا بلاتشبیه – ما الآن 32 سال بعد از امام(ره) است 17- 18 سال دیگر میشود آن زمانی که کربلا اتفاق افتاد، یعنی اکثر مردم نسل آن زمان اصلاً نمیدانستند فرق پیامبر و معاویه که هیچ، فرق حسین و یزید را هم نمیدانستند چیست! میگفتند خب اینها همه اهل بیت هستند. درست است که پیامبر جد حسین است اما شوهر عمه یزید هم هست، ما قضاوت که نمیتوانیم بکنیم! هر دویشان حرفهای حساب و حرفهای ناحساب دارند! قضاوت را خداوند در آخرت میکند! ببینید حضرت فاطمه(س) میفرماید: «وَ نَکَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ.» علی چون سر اصول کوتاه نمیآمد. فِی ذَاتِ اللَّهِ، یعنی برای خدا و در راه خدا قاطع بود هرجا حکم خدا بود کوتاه نمیآمد برای این بود که اینقدر دشمن دارد.
یک وقتی آمدند به حضرت امیر(ع) گفتند پیامبر رفت، دارد میرود مریض شده، حالا اینجا پیامبر هست از تو حمایت میکرد ایشان که برود پدرت را درمیآورم تو به خیلیها در این نبردها ضربه زدی، از تو کینه دارند بعد از پیامبر میخواهی چه کار کنی؟ قضیه گذشت، در زمان خلافت یکی از خلفا آمد به حضرت امیر گفت که آن وقتی که به تو گفتم دارد میرسد حالا الآن خیلی از این بنیامیه آمدند و به اسم اسلام دارند توی حکومت سر کار میآیند حساب تو را میرسند. حضرت امیر(ع) به آنها از قول من بگو آن شمشیری که در بدر و احد، بزرگانتان را، سر بزرگان شما را با آن شمشیر پراندند آن شمشیر هنوز پیش من است، به آنها بگو من ذرهای پشیمان نیستم و به هر کاری که در آن دوران با شما کردیم افتخار میکنم. به آنها بگو علی همان علی است و شماها هم همانهایی هستید که بودید. شعارهایتان عوض شده و الا این جبهه همان جبهه است. دقت کنید این 4 تا خصلتی که حضرت فاطمه(س) برای امیرالمؤمنین(ع) میآورند که علی دشمن دارد و از علی کینه دارند بخاطر اینهاست. به خدا سوگند از علی کینه دارند و میخواهند از او انتقام بگیرند «نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّةَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ، وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ، وَ نَکالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذاتِ اللهِ.» اینها شاخصههای انقلابی ماندن،مجاهد ماندن و سازشناپذیری است که هزینه هم دارد باید هزینه آن را بدهی و آخرش هم ترورت میکنند و حضرت امیر(ع) شهید میشود. یک نقطه ضعف در علی نمیبینند، من میدانم تنها عیب علی چیست، شمشیر اوست که پدر آنها را درآورد و قلع و قمعشان کرد. بیاعتنایی علی به مرگ، که اینها هر کاری کردند علی از هیچ چیز نترسید، علی از هیچ چیز نمیترسد. و ضربات مرگباری که به رهبران اینها زد. میدانست که در جنگ چه کسانی را باید بزند، چه کسانی را فراری میداد آدمهای الکی خوش را، و چه کسانی را باید بزند. و خشم سرکش او در دفاع از دین خدا. هیچ وقت مسامحه و لیبرال بازی و وادادگی که آقا ولش کن مهم نیست نمیکرد.
یکی پیش حضرت فاطمه(س) آمد و گفت که من و خانوادهام جزو شیعیان شما و در خط شما هستیم. ایشان فرمودند ببین ما نمیدانیم کی میگوید شیعه است و کی شیعه نیست. شیعه آن کسی است که همان چیزهایی که ما میگوییم با همان سبک زندگی کند، به اظهار تشیع نیست – اینها در فرمایشات حضرت فاطمه(س) است – فرمودند شیعه مایید یعنی چه؟ جطوری دارید زندگی میکنید؟ بازارتان چطور است؟ خانوادههایتان چطور هستند؟ روابطتان با هم چطور است؟ چقدر به هم دروغ میگویید؟ چقدر کلاه هم را برمیدارید؟ حضرت فاطمه(س) شیعه ما کسی است که مثل ما زندگی کند. مثل ما زندگی نمیکنید شما ما را قبول دارید ما شما را قبول نداریم. فرمودند ما شما را قبول نداریم هی اسم ما را بیاورید.
در یک سخنرانیشان فرمودند: «فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ،» چرا فکر میکنید خداوند نابیناست و کارهایی که دارید میکنید و تصمیمهایی که میگیرید و سبک زندگیتان دیده نمیشود؟ بِعَیْنِ اللَّهِ، مستقیم پیش چشم خداوند هستید، «فَبِعَیْنِ اللَّهِ ما تَفْعَلُونَ،» هرچه میکنید پیش چشم خداست خدا دارد میبیند، خدا یک کلمه نیست واقعاً خدا هست و دارد میبیند، دارید دیده میشوید «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ،» این آیه قرآن را خواندند که فکر نکنید هرکس هر کاری کرد، کرد، در مسائل سیاسی و اقتصادی و کارها و فعالیتهایی که شد و دارد میشود – بعد از پیامبر – فرمودند فکر نکنید همینطوری شیرتوشیر است هر کس هر کاری کرد کرد و هرچه گفت گفت! آنهایی که به وظیفهشان عمل کردند و آنهایی که نکردند همه مساوی هستند کی به کیست! آنهایی که در دوران جنگ و انقلاب فداکاری کردند و آنهایی که نگاه کردند همه اینها با هم مساوی هستند. نه؛ فرمودند هیچ کس با هیچ کس مساوی نیست. حضرت فاطمه(س) فرمودند تمام فداکاریهایتان و تمام فداناکاریهایتان همه ثبت میشود، همه تصمیمهایی که هر روز و هر شب میگیرید، حضرت فاطمه(س) فرمودند همه گفتنها و نگفتنهایتان دیده شده و شنیده میشود، شیرتوشیر نیست و به زودی ستمگران خواهند دید و خواهند دانست که چگونه زیر و رو خواهند شد و چه سرانجامی خواهند داشت. آخر خط ظلم، فلاکتی و بدبختی ظالم است. فرمودند هیچ کس در این دنیا قسر در نمیرود! چه ظلمهای شخصی و چه ظلمهای بزرگ ملی و جهانی، حضرت فاطمه(س) فرمودند ستمگران قطعاً و به زودی خواهند دانست.
شما کل عمری که اینجا میمانید 10- 15 سال بیشتر نیست، امثال بنده تمام شده نمیدانیم چند ماه و چند روز و چند سال مانده، آن جوانها هم خیلی خیال نکنید چشم بهم بزنند تمام شده. آن روز داشتم در خیابان میرفتم دیدم آن بچه به مادرش گفت مادر این پیرمرده! نگاه کردم ببینم به چه کسی دارد میگوید؟ بعد دیدم که من را دارد میگوید، یک لحظه گفتم به من گفت پیرمرد؟ یک وقت هم چندتا از این دوستان زمان جنگ هستند که از ما مردنیترند، گفت فلانیها جمع هستند بیا بچهها هستند، گفتم مرد حسابی ریشهایت سفید شده هنوز بهم میگویید بچهها! ما دیگر تمام شد.
حالا حضرت فاطمه(س) میفرمایند همین الآن هر روز و هر لحظه کار را تمام شده بدانید، هر روز را روز آخر خودتان ببینید آماده باشید که جواب بدهید که چگونه زیستید و در چه مسیری مردید. اینها خیلی جملههای عجیبی است. فرمودند اینهایی که سر قدرت هرکس هر کاری و هر غلطی میکند فکر نکنند که اینها پیروز شدند اینها پیروزی نیست چشم بهم بزنید از این عالم رفتهاید.
الآن دو سوم مردمی که دهه 50 و 60 با هم بودید، دو سوم ملت مردند ما جزو آن یک سوم هستیم که داریم میمیریم. فرمودند که به آنها بگویید، هرکس هر کاری که میکند و هر کاری که نمیکند «فبعین الله ما تفعلون» در محضر خدا دارید زندگی میکنید همه چیز دارد ثبت میشود. وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون، و به زودی و بیشک خواهند دانست همه کسانی که حق و ناحق میکنند و ستم میکنند که چگونه زیر و رو خواهند شد. اوضاع بهم میریزد اینطوری نمیماند. از این عالم میروید بعد میبینید چه خبر است و چه سرانجامی است؟ «وَ اَنَا اِبْنَةُ نَذیرٍ لَکُمْ بَیْنَ یَدَىْ عَذابٌ شَدیدٌ،» من کیستم؟ دختر آن کسی که خبر بد را به شما داد، اخطار بزرگ، که شما دارید میروید به سمتی که عذاب بسیار دردناکی پیش رو است. من دخترم آن کسی هستم که این خبر را آمد به شما داد، خطر جهنم، خطر عذاب ابد. «فَاعْمَلُوا...» حالا من به شما میگویم «اِنَّا عامِلُونَ،» ما عمل خواهیم کرد، ما به وظیفه خودمان عمل میکنیم؟ «وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ.» شما منتظر باشید ما هم منتظر، همه ما منتظریم که چه خواهد شد؟ «فاِنَّا عامِلُونَ» اما انتظار ما این نیست که بنشینیم نگاه کنیم ما عمل کنندهایم. حضرت فاطمه(س) فرمودند ما به وظایفمان عمل میکنیم شما هم منتظر باشید. کسانی که میگویید این مسیر غلط است و در جبهه دشمن هستید، ما هم منتظر میمانیم. روزی خواهد رسید که انتظار ما و شما به پایان خواهد رسید، آن وقت معلوم میشود که چه کسانی بردند و چه کسانی باختند؟
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی